یک شعر از آلفرد دو موسه به ترجمه بنفشه فریسآبادی
ترجمه بنفشه فریسآبادی:
به یاد بیاور
به یاد بیاور
وقتی که فلق، بیمناک
درهای قصر افسونشدهاش را به روی خورشید میگشاید
وقتی که شب در خیال و اندیشناک
از پردهی نقرهگونش عبور میکند
سینهات در آوای شوق میتپد
و سایه، تو را میخوانَد در رویای شیرین شامگاه
بشنو در اعماق بیشه صدایی که نجوا میکند: به یاد بیاور
به یاد بیاور
وقتی که سرنوشت، مرا برای ابد از تو دور میکند
وَ غم، تبعید و سالهایی که میگذرند
این قلب مأیوس را پژمرده میکنند
به عشق اندوهناک من فکر کن به وداع واپسین
که غیاب تو یا زمان در عشق هیچ است
و تپشهای مدام سینهام همیشه خواهد گفت: به یاد بیاور
به یاد بیاور
هنگامی که قلب مجروحام در سرمای خاک خواهد خفت
و شاخه گلی تنها بر گورم
نرم نرمک در انزوایش خواهد شکفت
دیدار دیگری در کار نیست اما روح جاودان من
چون خواهری وفادار به تو بازخواهد گشت
بشنو در سیاهی شب صدایی که مینالد: به یاد بیاور
سلام وبلاگ خیلی خوبی دارید لذت بردم. به خصوص شعر آنتی فوبیا ... معرکه بود.