دل من راي تو دارد :
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
دل من راي تو دارد(1) سر سوداي(2) تو دارد
رخ فرسوده ي زردم ، غم صفـراي(3) تـو دارد
سر من مست جمالـت ، دل مـن دام خيالـت
گـهـر ديــده نـثـار كـف دريــاي تـــو دارد
ز تو هر هديه كه بردم ، به خيـال تـو سپردم
كه خيال شكرينت ، فر و سيماي(4) تو دارد
غلطـم گـرچـه ، خيالـت بـه خيالات نمانـد
همه خوبـي و ملاحـت ، ز عطاهاي تـو دارد
گل صد برگ به پيش تو فرو ريخت ز خجلت
كه گمان برد كه او هم رخ رعناي(5) تو دارد
جكر و جان عزيزان ، چو رخ زهره(6) فروزان
همه چون ماه گدازان ، كـه تمنـاي تـو دارد
اگــرم در نـگشـايـي ، ز ره بـــام درآيـــم
كه زهي جـان لطيفي ، كه تماشاي تـو دارد
به دو صد بام بر آيم ، به دو صد دام در آيم
چه كنم ؟ آهـوي جانم سر صحراي تو دارد
خمش اي آهوي مجنون ، بمگو شعر و بخور خون
كه جهان ذره به ذره ، غم غوغـاي تو دارد
مولوي
(1)- راي تو دارد : به تو گرايش دارد
(2)- سودا : عشق و شوريدگي
(3)- صفرا : عشق و برافروختگي ( در اينجا )
(4)- فر و سيما : رنگ و حسن
(5)- رعنا : زيبا
(6)- زهره : سياره زهره كه به درخشندگي مشهور است .
سلام....... به اميد ظهور حضرتش.